سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر
به حقّ برایتان می گویم : حکیم از نادان عبرت می گیرد و نادان از هوای خود . [عیسی علیه السلام]
پیوندها
صفحه اول
پیام رسان
پارسی بلاگ
اوقات شرعی
پست الکترونیک
عناوین یادداشتهای
محبت
یاد آوری
سلام
عناوین یادداشتها[3]
پیوند دوستان
بوی سیب
اس ام اس...
شعر و ادب
دکتر علی حاجی...
ویرایش
مدیر وبلاگ
شعر
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 9
کل بازدید : 8328
کل یادداشتها ها : 3
خبر مایه
سلام
شیرین
سلام
امروز نه اغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم وشادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری ودیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
ابی که براسود زمینش بخورد زود
دریا شود ان رود که پیوسته روان است
شاید که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله این کهنه کمان است
از راه مرو سایه که ان گوهر مقصود
گنجی است که اندر قدم راهروان است
ای نکویان
دوش بهر صنمی سرخ وسپید
دلم اندر وسط سینه تپید
رفتم وکردم از او خواهش رقص
پا شد از جایش و با من رقصید
وسط غلغله رقص به سهو
لب خود را به کت من مالید
از تماس لب وی با کت من
یخه ام رنگی شدو پاک
قرمز
گردید
چون زنم چشم بدان لکه فکند
گشت بین ما بسی گفت وشنید
گر نمی ساختم او را قانع
داشت از زور حسد میترکید
زین جهت به که شما اقایان
بانوان راپس از این پند دهید
ای نکویان که در این دنیایید
با بزک چون که برون می ایید
فلک
نادره مردی به عرب هوشمند
گفت به عبدالملک از روی پند
روی همین مسند و این جایگاه
زیر همین گنبد واین بارگاه
بودم و دیدم سر شاه عباد
شمر نهادی بر ابن زیاد
بعد دو روزی سر ان خیره سر
بد بر مختار به روی سپر
بعد که مصعب سر وسردار شد
دستخوش او سر مختار شد
این سر مصعب بود ای هوشیار
تا چه کند با تو دگر روزگار
نه خم این چرخ سرازیر گشت
نه فلک از کرده ی خود سیر گشت
مست از انیم در این بند وبست
وین چه طلسمیست که نتوان شکست
نظر()
یاد آوری
طراحی پوسته توسط تیم
پارسی بلاگ